دسته بندي ها

جستجو

امکانات


قالب وبلاگ

اوّلًا، قبولِ درد است...

ثانياً، گماشتن همّت به علاج است...

ثالثاً، بيدار شدن روحِ كار در جوانان حوزه است...

رابعاً، مركزى به طور مشخّص، متصدّىِ سررشته دارِ انجامِ اين كارها شود...

خامساً، ايجاد محيطهاى باز براى پرورش افكار است...

سادساً، تغيير جدّىِ كتب درسى است. مسأله‏ى كتابهاى درسى را بايد جدّى گرفت. بايد كتابهاى درسى تغيير كند. بناى بر تغيير هم بايد بر صرفه‏جويى در وقت طلبه باشد. طلبه‏ى ما «مُغنى» را مى‏خواند؛ در حالى كه همين مطالبى كه در «مُغنى» است؛ مقدار لازمِ آن در كتاب كوچك‏تر ديگرى وجود دارد كه به زبان خيلى خوبى نوشته شده...چرا ما بى‏خود، در «مُغنى» يا «مطوّل‏» اين همه وقت تلف كنيم؟ آنچه را كه بايد در «مطوّل‏» ياد گرفت، در كتابى حدود يك دهم «مطوّل‏» هست. آن را بخوانيد. چه لزومى دارد كه ما كتاب «معالم» را بر اساس اوّلين كتاب اصولى بخوانيم كه مثلًا متعلّق به چهار قرن پيش است؟... عبارات آن هم عبارات مشكلى است. چرا ما طلبه را به عبارت معطّل كنيم؟

امروز در دنيا تمرين مى‏كنند كه مشكل‏ترين مطالب را به آسان‏ترين زبانها بيان و فرموله كنند. رمز مى‏گذارند تا با گفتن يك‏كلمه، مخاطب ده كلمه را بفهمد؛ اما ما بياييم عبارتِ مشكلى را براى بيان مطلبى انتخاب كنيم...ما چرا براى اين عبارت، طلبه را معطّل كنيم؟...اگر بتواند همه‏ى اين‏ها را در ظرف چهار سال بخواند، مگر عيب دارد؟...

سابعاً، ايجاد رشته‏هاى مستقل- مثل فقه- براى كلام است...

ثامناً، وارد كردن زبان بيگانه در درسهاى اجبارى حوزه است كه آن را مطرح كردم.

تاسعاً، تقسيم تدريجى طلّاب برحسب اهداف است.

نوشته شده در پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲ ساعت 7:30 توسط : سجاد | دسته :
  • [ادامه مطلب] []